نزدیکای یک سالگی !!!
عشق مامان وبابا امروز پانزدهم شهریور نوده و تو روز به روز شیطون تر وشیرین تر از روز قبل میشی .
اومدم تا یه عالمه کارها و حرفهای قشنگی که زدیو برات بنویسم
با شونه موهاتو شونه میکنی ،با دستمال دهنتو پاک میکنی و بعضی اوغات یه جاییو تمیز میکنی ،دمپایی و کفش من و باباییتو میپوشی و میخوای باهاش راه بری ، خیلی قشنگ میدویی اینور و اونور و بادکنک بازی میکنی ،باطری کنترل ها ر در میاری میخوای بزاری سر جاش اما کامل بلد نیستی ،خیلی به بچه ها علاقه نشون میدی،غذایی که میخوای بخوریو فوت میکنی و............
وقتی ازت میپرسم پیشی چی میگه میگی "میو میو" ،میگم جو جو چی میگه میگی "جیک جیک "، میگم توپت کو نشونم میدیش یا میری میاریش برام ،وقتی آب میخوای میگی "ابده "، وقتی میخوای یکیو ناز کنی میگی "نااااااااا ناااااااااا"،وقتی دایی واست سوغاتی میاره خیلی خوشحال میشی و همشو میگیری تو بغلط میگه "من من " ،البته وقتی میریم مغازه خریدم هر چی دم دستت باشه بر میداریو میگی "من من "و..............